اویگن برتولت فریدریش برشت
بازیگر تی وی،(به آلمانی: Eugen Berthold Friedrich Brecht) (زاده ۱۰ فوریه ۱۸۹۸ – درگذشته ۱۴ اوت ۱۹۵۶)، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی با گرایشهای سوسیالیستی و کمونیستی[۲] بود.
برتولت برشت را بیشتر به عنوان برجستهترین نمایشنامهنویس تئاتر روایی (که نقطه مقابل تئاتر دراماتیک است)، و بهخاطر نمایشنامههای مشهورش میشناسند. اما برتولت برشت گذشته از این که نمایشنامهنویسی موفّق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوشقریحه نیز بود و شعرها، ترانهها و تصنیفهای پرمعنا و دلانگیز بسیاری سرود. وی همچنین با ابداع سبک فاصلهگذاری در تئاتر، انقلابی بزرگ را در زمینهٔ هنرهای نمایشی به پا کرد. کتاب (جلادان هم میمیرند) از آثار این نویسنده اس
برشت سرودن شعرهایش را در ۱۵سالگی و پیش از نمایشنامهنویسی آغاز کرد. نخستین سرودههایش را بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ سرود و آنها را در نشریات محلی منتشر کرد. در سال ۱۹۱۸، هنگامی که به خدمت سربازی اعزام شد، افزون بر کار در بیمارستان نظامی پشت جبهه، سرودههایش را همراه با نواختن گیتار برای سربازان میخواند و آنها را مجذوب نوای گرم و سرود دلنشین خود میکرد.
شعرهای نمایشی برشت را از مهمترین آثار او دانستهاند. اینها شعرهایی هستند که به صورت سرود، تصنیف یا ترانه وارد نمایشنامههای او شده و به مناسبتهای موضوعی خاص یا برای غنا بخشیدن به موضوع و افزایش اثرگذاری، به صورت پیشدرآمد، میانپرده، مؤخره یا در میان متن آورده شدهاند. این شعرها اغلب طنزآمیز یا هزلآمیز هستند و زیر پوستهٔ شوخطبعانهٔ خود مفاهیم بسیار جدی و آگاهکننده داشته و پیامرسان ایدههای نقادانه و اجتماعی برشت هستند. بیشتر نمایشنامههای برشت دربرگیرندهٔ یک یا چند سرود، ترانه و شعر است.
نمایشنامهها
نام نمایشنامه | نگارش | انتشار |
---|---|---|
بعل | ۱۹۱۸ | ۱۹۲۳ |
آوای طبل در شب | ۲۰–۱۹۱۸ | ۱۹۲۲ |
در جنگل شهر | ||
مادر | ۳۱–۱۹۳۰ | ۱۹۳۲ |
ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی | ۱۹۴۰ | ۱۹۴۸ |
دایره گچی قفقازی | ۴۵–۱۹۴۳ | ۱۹۴۸ |
زن نیک ایالت سچوان | ۴۲–۱۹۳۹ | ۱۹۴۳ |
ننه دلاور و فرزندان او | ۳۹–۱۹۳۸ | ۱۹۴۱ |
زندگی گالیله | ۳۹–۱۹۳۷ | ۱۹۴۳ |
ترس و نکبت رایش سوم | ۳۸–۱۹۳۵ | ۱۹۳۸ |
کله گردها و کله تیزها | ۳۴–۱۹۳۱ | ۱۹۳۶ |
استثناء و قاعده | ۱۹۳۰ | ۱۹۳۸ |
آنکه گفت آری و آنکه گفت نه | ۳۰–۱۹۲۹ | ۱۹۳۰ |
اپرای سه پنی | ۱۹۲۸ | ۱۹۲۸ |
آدم آدم است | ۱۹۲۴–۱۹۲۶ | ۱۹۲۶ |
عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی | ۲۹–۱۹۲۷ | ۱۹۳۰ |
محاکمۀ ژان دارک در روان | ۱۹۵۲ | ۱۹۵۲ |
تفنگهای ننه کارار |
برشت و فاصلهگذاری
عدم ارتباط حسی بین مخاطب و اثر و جایگزینی رابطهٔ فکری و عقلانی (از طریق فاصلهگذاری و بنابر این بیگانهسازی) و همچنین روایت داستان به جای وقوع داستان و قطع کردن نمایش در جاهایی که امکان رابطه و پیوند حسی نمایشنامه و مخاطب وجود دارد، از مشخصات این ساختمان نمایشی است. در این روش سعی نویسنده، کارگردان و بازیگر روایت کردن درام بهجای تجسم کردن آن برای تماشاچی است. گاهی در فارسی به آن تئاتر حماسی میگویند که ترجمهٔ دقیقی نیست.
تئاتر روایی برتولت برشت با استفاده از یک راوی در بطن نمایشنامه و متنهای توصیفی خارج از دیالوگ و نیز چکیدهای از وقایع هر صحنه در آغاز پرده که با هدف زدودن هیجان در نزد تماشاگر صورت میگیرد، در صدد برانگیختن قوهٔ تفکر تماشاگر است و او را به تقابل با آنچه که بر روی صحنه نما یش داده میشود، وامیدارد.
موضوعات نمایشنامههای برشت برگرفته از واقعیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاکمند. برشت تماشاگر خود را وارد دنیای تماشاگر حقیقی میکند و به چالش با آن فرا میخواند. نمایشنامههای برشت با آنچه که بر روی صحنه نمایش داده میشود و به گونهای بیانگر و انعکاس شرایط واقعی حاکم در جامعه است، موافق نیست، بنابراین باید روند نمایشنامه تحرک لازم را در وی برای مقابله با شرایط اجتماعی حاکم ایجاد کند. هدف برشت نشان دادن یک رفتار اجتماعی خاص، در یک محیط اجتماعی خاص است که باید از دید تماشاگر به صورت انتقادی مورد توجه قرار گیرد.
برشت خود میگوید: «متن باید طنزآلود باشد… وظیفهٔ طنز طرح و توصیف اخلاقیات است. متن نباید احساسی یا اخلاقی باشد بلکه باید اخلاقیات و احساسات را نشان دهد.»